مرگ برمن
حالا که رشته ی قلب مارو از هم بریدن
بیا تا عشقمون و دوباره از سر بگیریم
که توی قصه ی تلخ این جدایی نمیریم
حالا که فاصله ها دیوار عشق ما شدن
حالا که روزای عشقمون چو شب سیاه شدن
بیا تا با هم بریم به جنگ سر نوشتمون
تا مگه پیدا بشه فردای چون بهشتمون
مگه زوره؟ به خدا تن به جدایی نمیدیم
جز به ساز عشقمون گوش به نوایی نمیدیم
چه زیباست بخاطر تو زیستن
و برای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن
برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن
ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است
بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست
ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست
و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد